حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۸/۲۵
    492
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    491
  • ۰۳/۰۷/۱۰
    490
  • ۰۳/۰۷/۰۱
    489
  • ۰۳/۰۶/۲۸
    487
  • ۰۳/۰۵/۱۰
    486
  • ۰۳/۰۳/۱۳
    485
  • ۰۳/۰۲/۳۱
    483

۵ مطلب با موضوع «لیلا :: رویا» ثبت شده است

مرا خیال تو

هو الحبیب

 

تمام تئوری‌ها، قبل از عاشق شدن است. قبل از لحظه مقدس نقض شدن فیزیک؛ انعکاسِ سیاهی در سیاهی، چشم در چشم. تمام نظریه‌ها، متعلق است به قدیم؛ پیش از عرق کردن دست‌ها در همدیگر. آهنگ ‌ای عاشقانه، همه مقدمه است، برای رسیدن. همه چیز بی‌اعتبار می‌شود پس از او، پس از اولین آغوشش. بعد از رسیدن، آهنگ های بانی نمی‌ماند. شعرهای حافظ نمی ماند. دیوان شمس جایی برای ماندن نمی‌یابد. تنها، اوست که می‌ماند...

 زندگی و آرزوهای من هم مربوط می‌شود به قبل از تو؛ قبل از رسیدنت به اینجا؛ قبل از رقم خوردن غبار پیراهنت به عنوان سوغاتی. پس از آن، همه چیز بی‌اعتبار است. خوب بودن، بی‌اعتبار است. بهشت و جهنم بی‌اعتبار است. ثواب و گناه بی‌اعتبار است. پس از تو، دیگر نه رمقی هست برای جنگیدن، نه رغبتی. جنگیدن برای خوب بودن، برای به چشم تو آمدن. برای دلبری کردن. جنگیدن با دل، با هوا. پس از تو رمقی نیست برای حیات به معنای امروزه‌اش. بعد از تو، من خواهان مرگم... خواهان مردن کنارت، برایت...

من زنده‌ام به افشاندن گرد نبات به چایی‌ات. به جفت کردن کفش‌هایت پشت به در. پس از تو، من توانی ندارم برای خوب بودن. من خواهانم به برایت. به تنفس بازدمت توی اتاق. پس از رسیدنت، شعرهای عاشقانه بی‌معنی اند. کلمات، هیچ نمی‌ارزند. تو انقطاعی هستی طولانی میان من و من... منِ جنگجو و منِ عاشق. من پر از هیجان، و منِ عاشق. منِ بی تاب و منِ عاشق. من پس از تو، دیگر بیقرارت نخواهم بود. دیگر هرلحظه برایت نخواهم مُرد. پس از تو خواهم پرداخت به شمارِ نفس‌هایی که بازدمِ تو فرو رفته است به سینه‌‌ام. من اُوِه ام پس از وصال سونیا. که ول کرد عالم را، قیل و قالش را. مناظره‌های انتخاباتی‌اش را. 

شاعری می‌نویسد: «مرا خیال تو، بیخیال عالم کرد...». و به راستی پس از تو، دنیا چه چیز دارد برای تصور کردن؟ برای تماشا کردن؟ گیسوهای آمازون پرپشت تر است تا بلندیِ موهای تو؟ اهرام ثلاثه متناسب‌تر است یا سه گانه قرنیه، سفیدی و مژگان تو؟ ارتفاع کدام برج در عالم می‌رسد به قدِ بوسه‌ای بر محل رد شدنت از زمین؟ نقش‌های کدام کلیسا زیباتر است از رنگ آمیزی صورت تو؟ به خدا قسم هیچ کدام. نه قسمِ من، که سوگند مولانا... «والله که شهر بی تو مرا حبس...» و برای من هم... 

 

پ.ن: حالا که این کلمات را می‌خوانی، من با تمام عالم به جنگم. با خودم به جنگم. پر توان و خستگی ناپذیر...

 

آخربن خواب

هو الحبیب

 

پارسال نوشتم چنین شبی آخرین شب است برای خواب دیدن ... بعد کلی رویا را نوشتم که می شود امشب با آنها خیال بازی کرد ... آخرش هم که خب معلوم است ! نوشتم هیچ کدام آن رویاها تو نمی شود ... 

اما امسال ... خب ... ممممممم ... فکر می کنم شب مناسبی باشد برای بیدار شدن ... به جای اینکه چشمانمان را ببندیم به انتظار رویا دیدن، شاید بد نباشد بلند شویم و آرام آرام مهیای رویا ساختن ... سقفی بسازیم از جنس آسمان ... و ستاره هایی از جنس آرزو ... سالهاست خواب دیده ایم ... حالا باید تعبیرش کنیم ... باید آستین بالا زد ! و همین جا روی زمین، بهشتی بنا کرد از جنس مهربانی ... باید بهشت کرد اینجا را ... هرگز نباید خوابید ... تا خواب ببینیم ... خواب های فقط برای این اند که یاد بگیریم بهشت چگونه است ... ساختنش قطعا به عهده خودمان است ... 

 

شب آرزوها

امشب، بر خلاف بقیه شب ها، غیر رسمی است! مثلا برعکس شب قدر ... شب قدر کلی اعمال دارد، کلی تشریفات و از این چیزها ... اما امشب ... فقط برای دو نفره های عاشقانه بنده-خدایی است ... امشب فقط برای این است که تا صبح بنشینیم جلوی خدا شعر بخوانیم ... فال بگیریم ... گریه کنیم، بخندیم، دوباره گریه کنیم ... امشب وقت خوبی ست که دلمان محکم برای آرزوهایمان بکوبد و این تپش ها را یواشکی توی گوش خدا بگوییم ... و خدا هم که بخیل نیست! هنوز گفتنمان تمام نشده می خندد ... و همین خنده منتهای آرزوست ...

امشب شب خاصی ست ... فکر کن خدا اسم یک شب را بگذارد شب آرزوها ... اینهمه شب سال، یکی اش برای آرزوها ... برای عاشقانه ها ... حتما خبری است امشب ... اگر این شب ها که در‌آسمان چهار طاق! باز است، بالا نرویم، نرسیم، پس کی برویم ؟ دیر نمی شود ؟

امشب باید تمام آداب و ترتیب را گذاشت کنار ... باید با خودمانی ترین زبانی که بلدیم، ساده ترین کلمه هایی که می شناسیم و بچگانه ترین اشک هایی که داریم، یواشکی آرزوهایمان رو به خدا بگوییم ...

خب ...

شروع می کنیم ...

اول همانی که خدا خود بیش از همه دوستش دارد ...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید