هو الحبیب
«کاش معلم املای تو بودم؛ هی املا بگویم دوستت دارم. بعد بپرسم تا کجا گفتم؟ تو بگویی دوستت دارم...» (:
.
نمیدانم به خاطر نوع رفتارِ مدرسه است یا خانواده یا هرچیز دیگری که مدت هاست ارزش خودم را فقط در مقایسه با بقیه اندازهگیری میکنم. یعنی اگر از دیگران بهتر باشم، با ارزشم. و اگر بدتر باشم، بی ارزش. این یکی از خطرناکترین نگاههایی است که هرکس میتواند داشته باشد. باید بایستیم و درستش کنیم... که ارزش من به خداست. ارزش چشمم، حرف زدنم، گوشم، علمم، اخلاقم، خندیدنم و گریه کردنم به خداست. اگر کسی بتواند ارزش خودش را که خداست بفهمد، دیگر چشم و گوش و حرف زدنش را به هرچیزی نمیفروشد. دیگر برای خریدنش باید بهای «خدا» را بپردازند. و اگر کسی این ارزش را فهمید، دیگر خودش را با کسی مقایسه نمیکند. حسادت ایجاد نمیشود. کینه رشد نمیکند. قتل اتفاق نمیافتد. کسی با کسی قهر نمیکند. راه درازی است تا فرار از مقایسه... تا دانستن ارزش خودمان که خداست. تا دانستن اینکه «اِن اکرمکم»، محدودیت ندارد. هزارنفر میتوانند عزیزترینِ خدا باشند. خدا رتبه بندی نمیکند...
- ۰۰/۰۲/۰۱