حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۸/۲۵
    492
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    491
  • ۰۳/۰۷/۱۰
    490
  • ۰۳/۰۷/۰۱
    489
  • ۰۳/۰۶/۲۸
    487
  • ۰۳/۰۵/۱۰
    486
  • ۰۳/۰۳/۱۳
    485
  • ۰۳/۰۲/۳۱
    483

پیش از این نامش را به شکل مخفف میان معلم‌هایی که دوستشان ندارم در همین وبلاگ نوشته بودم، اما بعد از آنکه دیروز گفت دمپایی ببرم تا موقع مطالعه پاهایم روی زمین نباشد و بعد از اینکه امروز نان پنیر و چای آورد برایمان، باید درباره اینکه دوستش دارم یا نه تجدید نظر کنم.

پ.ن: بالاخره آن پیسکلِ "رضای تو، راحتِ من" که با خط ا.ف بود را جسباندم روی کیفم...

پ.ن: الان باید تست گسسته زد یا دست کسی را گرفت و رفت زیر بارون؟ مسئله تا حدودی این است...

پ.ن: اتفاقی انبوه استیکرهای پارسالمان از معلم‌ها را دیدم و دلم تنگ شد. چقدر دور به نظر می‌رسند آن روزها. چقدر دور. شاید حتی دلتنگ همین روزها هم بشوم. روزهای جا نشدن کتاب‌ها توی کتابخانه. روزهای هفته بعد از گزینه دو و حرف زدن درباره درصدها. دلم تنگ می‌شود. می‌دانم. 

پ.ن: میز کناری ما تولد بچه‌ای ۱۴ ساله است. دارم فکر می‌کنم دنیای مدرن و فضای مجازی -علاوه بر ادعایشان در احترام به تفاوت عقاید- بی‌رحمانه هرچیز متفاوتی را له می‌کنند. بچه‌های میز کناری از هرلحاظ شبیه همند. لباس‌ها، گوشی‌ها، موها و همه چیز. جالب‌تر آنکه مادرهایشان هم خیلی شبیه همند. انگار افراد جامعه ما هر لحظه در حال شبیه‌تر شدن اند. مشکل کجاست؟

پ.ن: دیروز متوجه شدم معلم دینی‌مان دکترای روانشناسی تربیتی می‌خواند. باید بهش نزدیک‌تر شوم.

پ.ن: درس اول دیروز اینکه هرچه بیخیال‌تر، بهتر. درس دوم هم اینکه هر آدمی بالاخره باید یک جایی از زندگی‌اش بفهمد نابغه نیست و کاملن شهروندی ساده و معمولی ست. این موضوع برای من دقیقن لحظه‌ای اتفاق افتاد که گفت از مقاله ا.ف در ۱۹ سالگی توی فلان انجمن تقدیر شده. عجب. 

  • ۰۰/۰۸/۱۲
  • mosafer ‌‌‌‌‌