محبت آرام آرام زیاد میشود. طول میکشد. محبت با نگاه جرقه میزند. با لبخند آتش میگیرد و با کلمات شعله میکشد. مرحله بعد از کلمات، شاید لمس کردن باشد. آنجا که دیگر دوستت دارم گفتنهای متوالی دل را آرام نمیکند. آنجا که فدایت شومها، قربانت برومها، کم میآورند. آنجا نقطه آغاز لمس است...
من بسیار دوستت دارم، بسیار گفتهام و حالا فکر میکنم اینها کم است. من سر تا پا آتش گرفتهام. امشب به کلمات اکتفا نکن، کنارم بنشین. امشب دستهایم را بگیر. امشب سرم را بگذار روی پایت. امشب موهایم را با دستهایت به هم بریز.
امشب بیا قمار کنیم. همه سهم من از روزهای بعد از این، همه سهمم از خندهها و خوشیهای بعد از این را بگیر و یک شب کنارم باش. امشب از کل دنیا مال من باش. امشب را بگذار با صدای قشنگ خندهات بگذرد.
امشب عطر پیراهنت را برایم به یادگار بگذار. عطر پیراهنت را بریز در کلماتم. در اخلاقم. من بسیار دوستت دارم و این کافی نیست؛ امشب موهایم را به هم بریز...
- ۰۱/۱۱/۰۶