هو الحبیب
اگر همه x باشند، من 1/x (بخوانید یک ایکسم...) ام. هروقت کسی چیزی بفرستد برایم، حتمن دیر میبینمش. حتمن می گذارم چند ساعتی بگذرد، بعد باز میکنم پیامش را. و آن ساعتها، البته اندکی، به دلخوشی آن پیام خواهد گذشت. این هم باز بستگی به شخص ارسال کننده دارد... هرچه نزدیکتر و پیامش غیرِ کاری! تر، دیرتر. مثلن اگر معلممان برایم بنویسد که که فلان روز بروم مدرسه؛ یا مثلن بنویسد که چرا کارگروهی حسابان را بد داده ام، سریع جوابش را میدهم. که تمام شود و برود... اما اگر کسی بنویسد «سلام. خوبی؟». کار بدون شک به درازا خواهد کشید. به دقیقهها و ساعتها. اگر چیزی میخواست، مینوشت اولش حتمن. «سلام. خوبی؟ جواب سوال 152 فیزیکت چنده؟». دیر جواب دادنِ من، خیلی وقت ها باعث میشود که کلن صحبتی پیش نیاید... که آن طرف بخوابد و همه چیز دیر شود. اما...
.
اینها همه را با این وجود نوشتم که نوتیفیکیشنهای موبایلم را مدتهاست خاموش کرده ام. برای هیچ چیزی، هیچ صدا و نوری نمیدهد. اگر کسی دلیلش را بپرسد... خواهم گفت که یک سال قبل، یا حتی دیرتر، مدتها مینشستم به انتظار نوتیفیکیشنی. روزها و ساعت و نمازها و درسها را میفروختم به انتظار برای پیام. به اینکه سلامی بیاید و حالی بپرسد. صد وای و صد افسوس بر من. که چه بد بود، آن روزها. و از همان لحظات، در انتقام غریبی از خودم، تمام پیامها را بستم. تمام صداها را. کسی زنگ هم که بزند (اگر گوشی روشن نباشد)، نمیشنوم... و اینها همه برای انتقام از خودم بود. صد هزار مرتبه شکر، آنطور که باید پیش رفت... حالا دیگر مدت هاست که چشم به راه هیچ نوتیفیکیشنی نیستم. قلبم برای هیچ پیامی تندتر نمیزند. دم به دقیقه پروفایل هیچ کس را چک نمیکنم. و اگر کسی هنوز دوست داشته باشد که صحبت کنیم با هم... دیر جوابش را میدهم. که من خوشحالم به پیام دادن او. و شیرینی این قند، زود نباید از بین برود...
.
در آخر، من به خاموش کردن و بستن پیامها، افتخار نمیکنم. خوشم نمیآید. من هنوز عمیقن مشتاقم به انتظار برای پیام «کسی». به نخوابیدن، برای بیدار ماندن با او. به تا صبح بیدار بودن کنارش. به خوابمان بردن پای چت. به هول هولکی کم کردن صدای آهنگی که فرستاده تا بقیه بیدار نشوند. به تمام شدن چندباره شارژ و دوباره روشن کردن موبایل... جایی خوانده بودم، شخصی گوشی را می گذاشته روی سینهاش، تا اگر لرزید، سریع بیدار شود. من حتی به این هم مشتاقم... به عاشق بودن مشتاقم. به اینکه بعد از مدتها، دوباره دکمه سایلنت، آبی شود و معمولی، دل خوش کرده ام. مدتهاست که بر آنم که عاشقی کنم. «هل من ناصر ینصرنی؟»
- ۹۹/۱۱/۱۹