حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۸/۲۵
    492
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    491
  • ۰۳/۰۷/۱۰
    490
  • ۰۳/۰۷/۰۱
    489
  • ۰۳/۰۶/۲۸
    487
  • ۰۳/۰۵/۱۰
    486
  • ۰۳/۰۳/۱۳
    485
  • ۰۳/۰۲/۳۱
    483

فردا، بالای دفترچه سوالم به جای همه چیز خواهم نوشت: سلام علی نوح فی العالمین...

  • mosafer ‌‌‌‌‌

جدی اگه زبان تک رقمی بشم سربازی معاف می‌شم؟ چرا زودتر نمی‌دونستم؟ فکر کنم برنامه آخر هفته‌م معلوم شد :)

پ.ن: چقدر خسته‌م. چقدر می‌خوام بخوابم. چقدر می‌خوام به هیچی فکر نکنم. کاشکی ادبیاتمو صد بزنم. کاشکی متن عربیش جوری نباشه که ارتباط برقرار نکنم باهاش و خراب شه. کاشکی دینیاش عجیب غریب نباشه. کاشکی گرامرشو خارج کتاب ندن. کاشکی حسابان از چیزایی باشه که خوندیم. کاشکی محاسبه‌هاش طولانی نباشه الکی. کاشکی هندسه پایه‌ش از اون چیزایی نباشه که به ذهن هیشکی نمی‌رسه. کاشکی همه سینماتیکو همون اولش حل کنم. کاشکی بازتاب نورای عجیب غریب ندن. کاشکی مدارهاش خیلی سخت نباشه. کاشکی فشارو با قانون گازها سخت ترکیب نکنن. کاش ترمودینامیکی ندن که به ذهنم نرسه. کاش توی شمارشیای شیمی مچ‌گیری نکنن. کاش با کلمه‌ها بازی نکنن. کاش مبهم نباشه جمله‌ها. کاش مسئله‌هاش چیزی نباشه که تا حالا ندیدیم. کاش محاسبه‌هاش خیلی بد نباشه. کاش لااقل فاصله گزینه‌ها زیاد باشه. کاش آروم باشم. کاش فکرم آروم باشه سر جلسه.

پ.ن: کَاَن الدنیا لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لن تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... لم تکن... و الآخره لم تزل...

پ.ن: از اسامی خدا "مهمین" عه. که یعنی همه چیز تحت کنترل و مدیریت خداست. کار از دستش خارج نشده و حواسش به تک تک اتفاقا هست. واسه همین به نظرم بهتره به نوشتن ای‌کاش‌هام ادامه ندم و باور داشته باشم بهترین اتفاق چیزیه که رخ می‌ده، نه هیچ‌چیز دیگه.

پ.ن: می‌شه بغلم کنی خدا؟ 

پ.ن: من اصلن نمی‌فهمم چرا استرس دارم. چیزایی که من دوست دارم قبول شم با رتبه‌های خیلی پایین‌تر هم می‌شه شد. نمی‌دونم چمه. البته می‌دونم ولی حوصله نوشتنشو ندارم واقعن. شاید یه روز دیگه.

پ.ن: اگر کسی اینجا رو می‌خونه، خییییییلی التماس دعا.

پ.ن: شاید بالای برگه کنکورم نوشتم: "سلام علی نوح فی العالمین". سلام علی مهدی فی العالمین...

پ.ن: خوابم نبرد. نمی‌دانم چرا. ولی به هرحال خسته ام.

پ.ن: خندیدنای این دو روز تو مدرسه همه نخندیدنای این چندوقت رو جبران کرد.

 

  • mosafer ‌‌‌‌‌

فلم تقتلوهم

ولکن الله قتلهم

و ما رمیت اذ رمیت

ولکن الله رمی...

الله رمی...

الله رمی...

الله رمی...

  • mosafer ‌‌‌‌‌

The next five days!

حتی اگه دیروز رتبه ۱ قلمچی می‌شدم اینقدری حال نمی‌داد که سلامت و بهداشتو با کمتر از یه روز خوندن ۱۹.۵ شم! :)

پ.ن: الحمدلله علی کل حال...

پ.ن: هویت اجتماعی‌م هم ۲۰ شدم. واقعن باورم نمی‌شه. نصفِ دیروز امتحانو داشتم غر می‌زدم که چرا باید این درسا رو بخونم. شبشم کتاب به دست رفتم جشن میلاد امام رضا.

پ.ن: ظهر اونقدر ناراحت بودم که می‌خواستم یکیو بغل کنم با هم گریه کنیم. الان اونقدر خوشحالم که می‌خوام یکیو بغل کنم با هم تا ته کوچه، بعدم از کنار کارگاه مترو تا اونجا که یه عالمه درخت هست، بعدم تا اونجا که می‌رسه به اتوبان، بدوییم.

 

  • mosafer ‌‌‌‌‌

نگاه شما...

آقای امام رضای عزیزم! پارسال روزهای برگزاری کنکور مشهد بودم. صبح، تنها، نشسته بودم یک گوشه حرم. خانمی می‌خواست که از او و خانواده‌اش کنار شما عکس بگیرم. پرسید فردا کنکور داری؟ می‌خواست دعا کند شاید. گفتم سال بعد دارم. حالا من مشهد نیستم که برای خودم دعا کنم، می‌شود شما برایم دعا کنید؟ می‌شود به خدا بگویید این تمام جانِ من بود؟ می‌شود بگویید شما دیده‌اید که من هرکاری می‌شده کرده‌ام؟ امام رضای عزیزم... اعتقاد من همیشه این بوده که تا امضای شما نباشد، برگی از درختی نمی‌افتد و نفسی از دهان خارج نمی‌شود. من می‌دانم که همه‌چیز در‌ زندگی‌ام تنها وابسته به یک نگاه توام با لبخند شماست...

  • mosafer ‌‌‌‌‌

333

لغت، آرایه الفبایی، آرایه بیتی، دستور، قرابت، ترجمه، ریدینگ عربی، تحلیل صرفی، قواعد، وُکب، گرامر، کلوز، ریدینگ، توان گویا، سهمی، دنباله، لگاریتم، صفر صفرم، مجانب، حد بی‌نهایت، مشتق، اکسترمم، عطف، فصل یک هندسه دهم، تالس، ترکیب تشابه با همه‌چی، چندضلعی، ترکیب چندضلعی و تشابه، هندسه فضایی، دایره، تبدیلات، کسینوس‌ها، جبر گزاره، جبر مجموعه، ترکیبیات آسون، احتمال، واریانس، نظریه اعداد، بازم نظریه اعداد، گراف، ترکیبیات سخت، معادله سیاله، مربع لاتین، لانه کبوتری،  سینماتیک، دینامیک، سینماتیک و دینامیکِ قاطی، دینامیک و کار و انرژی قاطی، نوسان، موج، صوت، فوتوالکتریک، انتقال الکترون، واکنش هسته‌ای، قانون کولن، ولتاژ و پتانسیل الکتریکی، مدار، توان و مدار، نیرو مغناطیسی، پیچه و سیملوله، القا و حلقه بسته، چگالی، فشار گاز، لوله یو شکل، کار و انرژی، توان و بازده، انبساط، تعادل گرمایی، ترمودینامیک مفهومی، تزمودینامیک حفظی، آرایش اتم و یون، جدول تناوبی، حفظی فصل دو دهم، قانون گازها و ترکیبش با استوکیومتری، حفظی فصل سه دهم، غلظت، انحلال‌پذیری، حفظی فصل یک یازدهم، بازده و درصد خلوص،  ظرفیت گرمایی و گرما، آنتالپی پیوند، هس، مفهومی ترکیب آلی، شیمی آلی، حفظی پلیمر، پلی استر، صابون، مفهومی اسید و باز، پ‌هاچ، بازم پ.هاچ، مفهومی گالوانی و الکترولیتی، مسئله گالوانی، هال، آنتالپی فروپاشی شبکه، حفظی فصل سه دوازدهم، مبدل کاتالیستی، لوشاتلیه، تعادل.

پ.ن: خدای قشنگم... امروز شاید بعد از سالها سوار الاکلنگ شدم. و چققققققدر خوش گذشت. تو مرا از روزهای الاکنگ‌ بازی‌ام تا روزهای کنکورم بزرگ کرده‌ای. تو برای من خدای بی‌نهایتِ بچه‌های توی پارکی، نه خدای محدود آدم‌بزرگ‌ها. نه خدایی که آدم‌ها محدودت می‌کنند به خواسته‌هایشان، خوشحالی‌هایشان و حسرت‌هایشان. خدای بزرگم... مرا از روزهای کنکورم به روزهای رسیدنم به خودت برسان. مرا از احساس پریدن روی تاب، به احساس کبوتری برسان که پر می‌زند تا به تو برسد. کبوتری که نه یک آسمان، هفت‌تا و نه‌تا آسمان طی می‌کند و جز در آسمانِ دوست داشتنِ تو متوقف نمی‌شود. یا خالق السماوات... که نه یک آسمان، آسمان روی آسمان آفریده‌ای...

  • mosafer ‌‌‌‌‌

ولی من دوست داشتم به جای اینجا جایی درس می‌خواندم که همیشه کسی بهتر از من باشد. کسی باشد که وقتی من ۷۰ می‌زنم، ۹۰ زده باشد. وقتی من ۸۰ می‌زنم، ۱۰۰ زده باشد. دوست داشتم کسی باشد که اگر من در اخلاق صفرم، او ۷۰ باشد، ۸۰ باشد. دوست داشتم کسی باشد برای خیلی چیزها. برای خیلی کارها. برای خیلی کلمه‌ها. برای خیلی بودن‌ها. برای خیلی روی شانه هم گریه کردن‌ها. برای خیلی راه رفتن‌ها. برای خیلی شوخی‌ها. برای خیلی رفتن‌ها و برنگشتن‌ها. برای خیلی شبیه هم بودن‌ها. فکر کنم یکی دوهفته پیش بود که به آقای م.ن گفتم فلان چیز و فلان چیز و چندتا چیز دیگر که می‌خواستم هیچ‌کدام نشده اند. خندید. گفت نگران نباش. پیامبر هم آخرش نتوانست آنچه می‌خواست بکند. ما آدم‌ها قرار نیست به آنچه دوست داریم برسیم. مهم نیست. دیگر هیچ‌چیز مهم نیست. ما به یک پایان نزدیکیم و "من چقدر تمام شدن چیزها را دوست دارم".

پ.ن: یاد آن شب افتادم. جایی که بودیم به خوبی یادم است. نزدیک عید غدیر بود. شاید روز عید حتی. ما عقد اخوت خواندیم. دلم برای حس خوب آن روزم تنگ شده است. همه حس‌های خوبی که داشته ام را -حتمن- می‌شود دوباره ساخت. یکی دو روز بعد از نهم تیر.

  • mosafer ‌‌‌‌‌

چرا واقعن؟

مولفین کتب درسی انسان‌هایی عمیقن ناآگاه‌اند. مصداق اتم و اکمل بیتِ "آن کس که نداند و نخواهد که بداند، حیف است چنین جانوری زنده بماند". واقعن حیف است. یک کتاب ۸۰ صفحه‌ای به اسم هویت اجتماعی نوشته اند که ۷۰ صفحه آن نکوهش فرهنگ غرب است. خب عزیز من! چرا جرئتش را نداری وقتی فرهنگ آنها را می‌کوبی، به جایش یک چیز جدید پیشنهاد بدهی؟ چرا فقط تا اینجا می‌فهمی که چی "نباید باشد" و به این فکر نمی‌کنی که چی "باید باشد"؟ چرا درباره فرانسه می‌گویی دخترهای با حجاب نمی‌توانند در مدرسه حاضر شوند و به این فکر نمی‌کنی که دخترهای بی‌حجاب هم اینجا نمی‌توانند در مدرسه حاضر شوند؟ چرا به این فکر نمی‌کنی که آن سر دنیا دخترهایی هستند که حاضرند به خاطر حجابشان دانشگاه و مدرسه نروند اما خیلی دخترهای اینجا از هرگونه حجاب بیزازند؟ چرا اینقدر نمی‌فهمی؟ چرا به این فکر نمی‌کنی که کجای راه را اشتباه رفته اید؟ 

"و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض (در کمال پررویی!) قالوا انما نحن مصلحون (و مشکل از انحرافات شما و فرهنگ غربه!)"

 

  • mosafer ‌‌‌‌‌

330

می‌دانم نباید چشمم می‌افتاد اما اسم خانمش را "ماه بانو" سیو کرده بود. نگفتم چقدر دوستش دارم. او اما گفت که آنچه توی ذهنمان می‌گذرد چقدر نزدیک است. کاش بعد از امسال هم بماند برای من.

پ.ن:

نومید نتوان بود ازو...

نومید نتوان بود ازو...

نومید نتوان بود ازو...

نومید نتوان بود ازو...

نومید نتوان بود ازو...

  • mosafer ‌‌‌‌‌

مدیونتم امام رضا!

و خبرها حاکی از اینه که بعد کنکورم می‌تونم -ایشالا- اونقدر مشهد بمونم که نمازام کامل باشه. و این دقیقن همون چیزیه که خواستن شدیدش از مرداد ۹۸ مونده بود به دلم. جوری که فکر می‌کردم نمی‌شه دیگه هیچ‌وقت. اون آدما، اون حسینیه، اون شبا... الحمدلله علی کل حال.

پ.ن: صدای ما آسمان پرستاره حرم را پر کند که "آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند...". بعد در حالی که گنبد در خیسی چشم معلق است، به یاد تمام سال‌های گذشته و موهای سفید شده بیفتیم، "دلبر که جان فرسود از او". و البته که "نومید نتوان بود از او..."

پ.ن: آقای امام رضا! ممنونم که می‌شد الان خیلی تیره‌تر از این باشم ولی اجازه ندادید. می‌ارزد با شما بودن به خیلی بودن‌های دیگر...

پ.ن: به جای همه کسانی که نشناخته‌ام، به جای همه کسانی که دوستشان ندارم، دوستت دارم امام رضای عزیزم. تولدت خیلی مبارک همه عالم باشد.

پ.ن: "عاشقت بودن عشق منه". بله آقای امام رضا! 

  • mosafer ‌‌‌‌‌