حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۲۰
    482
  • ۰۳/۰۲/۲۰
    481
  • ۰۲/۱۲/۰۵
    478
  • ۰۲/۱۰/۱۸
    474
  • ۰۲/۱۰/۰۸
    473

هو الحبیب

 

از صبح که «خط ویژه» را دیدم، تمام تنم یک ریز مور مور می‌شود. همه خون تنم جمع می‌شود توی سر؛ پر می‌کند جمجمه را. اصلن این فیلم‌ها را به چه حقی می‌سازند؟ به چه حقی تمام آنچه را که در روزها و شب‌های تهران می‌گذرد به تصویر می‌کشند؟ خون دوباره هجوم می‌آورد به سرم... 

من، از همان روزهای کلاس اول همیشه درس‌خوان بوده ام. همیشه خط به خط کتاب را حفظ کرده ام و همه را جواب داده ام. همیشه از خطِ قرمزِ معلم‌ها روی دفترم ترسیده ام. اما حالا... وقتی باید از همیشه درسخوان‌تر باشم، دیوانه شده ام. اصلن اینهمه که چه؟ که من هم  بشوم «کاوه» ی خط ویژه؟ من هم بشوم «فریدون» ی خط ویژه؟ من هم بشوم آدم‌های «عصبانی نیستم»؟ که چه؟ که بعد از اینهمه درس خواندن... بعد از حفظ کردن تمام خط فکرهای فیزیک 2؛ بعد از ور رفتن هزارباره با بردارها برای جمع و تفریقشان؛ بعد از حفظ کردن تفاوت «ترمیستور» و «ترانزیستور» و «دیود» و «ال ای دی» و همه اینها... آن «آقا» بیاید بنشیند، اخم‌هایش را گره کند در هم... «وارداتِ واکسن...». بعد هم جمله طلایی‌اش را تکرار کند... «خوشبین» نیستم. خب؟ چه کسی خوشبینی شما را خواست اصلن؟ چه کسی گفته بود باید به خوب شدنِ حال ما، به فرار از زندان خودمان، به باز شدن نفسمان، به پر شدن بغلمان، به گرم شدن دست‌هایمان «خوشبین» باشی؟ و این دنیا حتمن پر است از آدم‌هایی که فکرهایشان را تعطیل کرده اند. مغزهای کوچک زنگ زده‌شان را بر روی همه چیز بسته اند و شما را بتی پنداشته اند، پرستیدنی. امامی واجب الاطاعه... 

من اَبَدَن «عصبانی نیستم». فقط مقداری ناراحتم. که اصلن چرا اینطور شد که الان هست؟ کلماتِ امام، شعارهای انقلاب چه شد؟ در یکی از همین کلاس‌های مجازی، معلم گفته بود... «ما موقع انقلاب 57 می‌گفتیم بیننده نمی‌خوایم، به ما بپیوندید. حالا هم سرِ کلاسا باید همینو بگیم. ما شنونده نمی خوایم، به ما...». یکی از بچه‌ها سریع نوشته بود: «همون یه بار که همراه شدن، بسه». این نگاهی است غالب میان همه ما. اصلن همین حالا که دارم اینها را می‌نویسم، ایده‌ای تمام ذهنم را پر کرده است. چطور است یک دستگاهِ سیاه رنگ؛ شبیه همان که اوایل قرنطینه‌مان ساخته بودید، بسازید. اسمش را هم «مستعان» یا چیزی شبیه همان بگذارید. بعد با همان همه‌مان را در برابر کرونا مقاوم کنید. چطور است؟

باز من «عصبانی نیستم». هرگز نیستم. شما آنطور که باید نبودید. شبیهیش نبودید. و اگر من بخواهم ایرادهایتان را بگویم لابد آنقدر می‌شود که دیگر اینجا جایی نگذارد برای نوشتن. مثل اینستا که بعد از 2200 تا می‌بندد. راستی... فیلتر ایستاگرام چه شد؟ چی؟ اسمش را اشتباه گفتم؟ مگر انیستاگرام نبود؟ نه؟ اصلن هرچه. همان آلتِ طاغوتیِ نجسِ امپریالیستی که مخالف با آرمانِ های انقلاب و امام راحل بود؟ باز صحبت از امام راحل شد... همو که رفت و ما را با شما تنها گذاشت. همو که نشناخت شما را تا زنده بود. و حالا حتمن که دوستتان ندارد. حتمن که باورش نمی‌شود رئیس شورای نگهبانتان حتی از پس امورِ شخصی‌اش برنمی‌آید و آنگاه... همین می‌شود که نماینده‌های مجلسمان شبیه «اینها» می‌شوند. شبیه اینها که «anytime» را «اَنی تایم» و «anywhere» را «اَنی وِر» می‌خوانند. اینها را درست همان کسی تایید کرد که از پسِ امور شخصی‌اش هم برنمی آید حتی...

من «عصبانی نیستم». شما ناتوانید در عصبانی کردن من. که اگر عصبانی شوم، ضعیف خواهم بود. خواهم باخت در مقابلتان. آنگاه شما مرا با خطای انسانی‌تان دفن خواهید کرد زیر تلنبارِ خاک. اصلن چه شد محاکمه آن سربازِ خطاکارتان؟ شما فقط بلدید برای «شکوری» ها حبس ببُرید؟ وَیل لکم... که عاقبت ماندنِ پای شما یا شکوری شدن است، یا خطای انسانی، یا اوین... 

و من بازهم تاکید می‌کنم که هرگز «عصبانی نیستم»...

 

پ.ن1: «اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض... قالوا انما نحن مصلحون...»

پ.ن2: اینها تمامن نظراتِ شخصی حقیر است...

پ.ن 3: نقل قولِ کلاس، مربوط به یکی از کلاس های دانشگاه و برای آقای «امین رنجبر» بود.

 

  • ۹۹/۱۰/۲۰
  • mosafer ‌‌‌‌‌