حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

حائل

-میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست-

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۲۰
    482
  • ۰۳/۰۲/۲۰
    481
  • ۰۲/۱۲/۰۵
    478
  • ۰۲/۱۰/۱۸
    474
  • ۰۲/۱۰/۰۸
    473

حسین اینگونه رفت تا موقع حرف زدن با نامحرم نگاهمان به زمین و در و دیوار باشد. تا خنده‌مان جز در حد لبخند نباشد. تا دوست داشتن را بهانه کوچک شمردن حریم خدا نکنیم...

حسین اینگونه رفت تا زبانمان لال شود اما دروغ نگوییم. بزرگترین منفعت‌ها را از دست بدهیم اما دروغ نگوییم‌. تا آبرویمان، اعتبارمان و جایگاهمان از دست برود اما دروغ نگوییم.

حسین اینگونه رفت تا یاد بگیریم بنده‌ایم‌. که این شال سیاه، بند است. زنجیر است. قلاده است اصلن. تا یاد بگیریم ما از خودمان خواسته‌ای نداریم. یاد بگیریم غم‌های ما در برابر غم حسین اصلن وجود ندارد.

حسین اینگونه رفت تا غیبت کردن یادمان برود. تا اصلن بلد نباشیم کسی را مسخره نکنیم. بلد نباشیم به کسی بخندیم. بلد نباشیم عصبانی شدن یعنی چه. بلد نباشیم بداخلاق بودن یعنی چه. اعصاب نداشتن برایمان معنی نداشته باشد. 

حسین اینگونه رفت تا لبخند از لبمان نیفتد. تا بنای زندگی‌مان بر محبت باشد. بر مدارا. بر قضاوت نکردن. بر خوشبین بودن. تا حتی پای تلفن جلوی صدای پدر و مادرمان بلند شویم. تا جز "چشم" به حرف‌هایشان نگوییم. 

حسین اینگونه رفت تا ما خسته نشویم. تا صبح و شبمان را یکی کنیم برای خدمت کردن. برای ۱۲ شب خوابیدن و ۵ و نیم صبح بیدار شدن. برای تا ۱۰ شب درس خواندن. اینگونه رفت تا ما خدمت کنیم. هرلحظه و هرجای دنیا که بودیم. با هرچه که توانستیم. یک نفر با قلمش، یکی با صدایش، یکی با حرف زدنش، یکی با پیج اینستایش، یکی با مقاله‌هایش، یکی با مشاوره‌ای که می‌دهد، یکی با کدی که می‌نویسد، یکی با مساله‌ای که حل می‌کند، یکی با درسی که سر کلاس می‌دهد، یکی با مریضی که مداوا می‌کند، یکی با تحلیل‌های اقتصادی‌اش، یکی با تدریس دانشگاهش، یکی با کتاب نوشتنش، نمی‌دانم. هرکس هرطوری که می‌تواند. چراکه امام ما تنهاتر از حسین است حتی...

حسین اینگونه رفت تا بیدار شدن نماز شب برایمان سخت نباشد. تا در سجده و رکوعش خوابمان نبرد. تا با اولین ویبره گوشی بپریم از جا. ذوق کنیم برای حرف زدن با خدا. برای قربان صدقه رفتنش. برای سبوح و قدوس صدا کردنش. حسین رفت تا نماز صبحمان قضا نشود. تا منتظر روشن شدن هوا نشویم تا بیدار شویم. تا نماز ظهرمان را ۶ بعد از ظهر نخوانیم. حسین رفت تا روزه گرفتن برایمان سخت نباشد. تا سوار بدنمان باشیم که گشنه و تشنه نشویم. تا سحر‌های ماه رمضان را به خواب نگذرانیم. تا موقع افطار غش نکرده باشیم.

حسین اینگونه رفت تا صفحه مانیتور را دریده نگاه نکنیم. تا هر فیلمی را نبینیم. هر سریالی را نگاه نکنیم. هر آهنگی را نشنویم. هر پستی را لایک نکنیم. هر توئیتی را نخوانیم. هر وقت توانستیم لذت نبریم. از هرچیزی لذت نبریم. قلبمان بی‌صاحب نباشد. فکرمان به هرجایی نرود. 

حسین اینگونه رفت تا کتاب بخوانیم. که قرآن را نه تنها بخوانیم، که زندگی کنیم. که میان کلمه کلمه‌اش غوطه بخوریم. غرق شویم. تا نهج‌البلاغه را نه حتی با زبان، که با دل بخوانیم. که کلمات حضرت را بیاویزیم گوشه کنار زندگی‌مان. تا مثنوی بخوانیم. مثنوی را یاد بگیریم...

حسین اینگونه رفت... و اگر به اهدافش احترام نگذاریم، به خدا قسم، خون او را هدر داده ایم... 

  • ۰۱/۰۵/۱۷
  • mosafer ‌‌‌‌‌